English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8439 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
doctorate U عنوان دکتری
doctorates U عنوان دکتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
doctorhood U دکتری
doctoral U دکتری
dictoral U مربوط به دکتری
doctorate U درجه دکتری
doctorates U درجه دکتری
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
theses U رساله دکتری قضیه
postdoctoral U درجه فوق دکتری
doctor U درجه دکتری دادن به
doctorship U درجه دکتری یا پزشکی
doctored U درجه دکتری دادن به
doctoring U درجه دکتری دادن به
doctors U درجه دکتری دادن به
thesis U رساله دکتری قضیه
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are ! U مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
ground U عنوان
life peers U عنوان
headline U عنوان
headlines U عنوان
titles U عنوان
rubrics U عنوان
caption U عنوان
life peer U عنوان
captions U عنوان
print U عنوان و..
appellative U عنوان
epithets U عنوان
epithet U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
capitulary U عنوان
printed U عنوان و..
prints U عنوان و..
rubric U عنوان
head line U عنوان
headwords U عنوان
name U عنوان
heading U عنوان
themes U عنوان ها
topic U عنوان
subjects U عنوان ها
headings U عنوان
topics U عنوان ها
subject [topic] U عنوان
title U عنوان
title U عنوان
headword U عنوان
titles U عنوان ها
names U عنوان ها
honorific U عنوان تجلیلی
surnames U لقب عنوان
head U عنوان مبحث
head U سالار عنوان
surname U لقب عنوان
naturals U حرکت در عنوان
branding U عنوان تجارتی
brand U عنوان تجارتی
berths U کسب عنوان
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
for example U به عنوان مثال
topic U عنوان سرفصل
topics U عنوان سرفصل
heading U عنوان سرصفحه
headings U عنوان سرصفحه
berth U کسب عنوان
captions U عنوان دادن
berthed U کسب عنوان
caption U عنوان دادن
heading U عنوان گذاری
berthing U کسب عنوان
natural U حرکت در عنوان
honorifics U عنوان تجلیلی
intitule U عنوان دادن به
in a topic form U بصورت عنوان
message heading U عنوان پیام
nowise U به هیچ عنوان
on loan U به عنوان قرض
possessory title U عنوان مالکیت
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
start of heading U شروع عنوان
titlist U دارای عنوان
superscrible U عنوان روی
the hoy f. U عنوان پاپ
untitled U بدون عنوان
guize U روبند عنوان
exercise term U عنوان مانور
appropriation title U عنوان سپرده
headings U عنوان گذاری
brands U عنوان تجارتی
appropriation title U عنوان اعتبار
subhead U عنوان فرعی مقاله
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
donna U عنوان مودبانه بانوان
title block U قسمت عنوان نامه
title page U صفحه عنوان کتاب
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
superscription U عنوان روی پاکت
short title U عنوان کوتاه شده
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
misdirection U گمراهی عنوان غلط
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
lord U عنوان لردی دادن به
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
subhead U عنوان جزء یا فرعی
lords U عنوان لردی دادن به
language U برنامهای که به عنوان مترجم
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
title U واگذارکردن عنوان دادن به
title U دارنده عنوان قهرمانی
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
titles U دارنده عنوان قهرمانی
clinched U کسب عنوان قهرمانی
clinching U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
clinch U کسب عنوان قهرمانی
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
headings U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
heading U سمت سینه ناو عنوان
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
Recent search history Forum search
1olivine
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
2single gas
2single gas
1to as
1زنه شوهر دار
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1Regulatory label
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com